vendredi 31 mai 2013
jeudi 30 mai 2013
اعلام حمایتِ جامعه مرتاضهای هندی از اعتصاب غذا و اعطای دکترای افتخاری به دکتر مهدی خزعلی
با
توجه به اعتصابهای زنجیرهای چند سال اخیر دکتر مهدی خزعلی و اینکه در
آخرین اعتصاب رکوردِ غیر قابل تصوری را شکستند و به مدتِ ۱۴۰ روز در
اعتصاب بودند، جامعهٔ مرتاضانِ هندی دکترای افتخاری مرتاضی را به ایشان
اعطا کردند.
این جامعه همچنین حمایتِ خود را از شروع اعتصاب غذای
جدیدِ جنابِ دکتر اعلام کرده و اعلام کردند اگر آیت لله رفسنجانی به
میدان کاندیداتوری بازگردانده نشوند و رئیس جمهور نشوند آنها هم به این
اعتصاب غذا میپیوندند.
سخنگوی این جامعه همچنین خطاب به دکتر مهدی خزعلی گفتند: بابا تو دیگه کی هستی دستِ ما رو از پشت بستی
شایان ذکر است دکترای افتخاری مرتاضان هند هر ۱۰۰ سال به دارندگان رکورد اعتصاب غذا اعطا میگردد.
mardi 21 mai 2013
جناب دکتر خًز علی با شکستن رکورد اعتصاب غذای خود را شکستند
آقای دکتر مهدی خًزعلی با ۱۴۰ امتیاز نفر اول و آقایان خرس و شتر به ترتیب دوم و سوم شدند، قابلِ ذکر است که آقای دکتر مهدی خًزعلی با تفاوت بسیار این مقام را به دست آوردند و توانستند یک رکورد غیر قابل شکستن را برای خود به ثبت برسانند.
آقای دکتر مهدی خزعلی بعد از شنیدن خبر کاندید شدن رفسنجانی به اعتصاب خود پایان داد و در جمع خبرنگاران گفت: بنده بسیجی خیبر هستم و به تمام جانداران ثابت کردم یک بسیجیِ خیبر میتواند کاری بکند که هیچ جنبندهای چه وحشی و چه اهلی نمیتوانند انجام دهند. من دکتر خزعلی تمام جانداران و مدعیان را به مبارزه دعوت میکنم
در پایان دکتر خًز علی مدال خود را به امامِ بسیجیان و ملتِ بسیجی ( آنهایی که خیبری هستند) و همینطور به تمام طرفداراش که پیوسته و بدون شک و شبهه و گوسفندوار به تشویقش میپرداختند تقدیم کرد.
mercredi 15 mai 2013
اگر رژیم واقعا میخواست مردم در انتخابات شرکت نکنند
هیچ وقت رژیم نخواسته است مردم از انتخابات
دور بشوند، به گواه ۳۴ سال گذشته، تبلیغات و امکانات و هزینهها و اختصاص
تمام نیرو و منابعِ رژیم برای شرکت مردم در انتخابات بوده است، رژیم از
شرکت کردن در انتخابات نمیترسد بلکه از شرکت نکردن میترسد، اگر میخواست
شرکت نکنند خیلی راحت میتوانست انتخابات را محدود به یک باند کند و بقیه
را از دم مردود کند، راحت میتوانست کسانی را فکر میکند برایش خطر ساز
خواهند بود را مثل بقیه از میدان بیرون کند، اگر رژیم واقعا میخواست مردم
شرکت نکنند این همه برنامه تلویزیونی و وعده و وعید و غوغا برای کاندیداها
نمیکرد.این همه آزادی قبل از انتخابات، گذاشتن شوهای تبلیغی در صدا و سینما و
خیابانها و تالارهای گوناگون که یک صدم آن بعد از انتخابات و در شرایط
عادی غیر قانونی و به شدت سرکوب میشود، این همه رنگ و لعاب زدن سر
سپردههای ریز و درشت، این همه سفرهای رهبرِ نظام به استانهای کشور و
تبلیغ برای شرکت در انتخابات، همه اینها برای خودیهاست یا برای شرکت دادن
مردم؟ این همه تبلیغات و هزینه که برای خودیهاشون نیست، خودیها با یک
ساندیس تا مکّه پیاده میروند، پس دلیلِ دیگری دارد این همه هزینه و وقت و
انرژی صرفِ انتخابات میکند. میخواهد که مردم شرکت کنند.
گیریم انقلاب بد و ناممکن! چرا باید رأی داد؟
گیریم انقلاب بد و ناممکن، چرا باید با قواعد رژیم وارد بازی بشویم
که ریش و قیچی دست خودش است؟ اصلا چرا باید رأی داد؟ وقتی میدانیم هرکس
که خودشان میخواهند از صندوق بیرون میآید چرا باید عنترِ مجلسشان شویم؟
اگر میشود با رأی دادن روزنهای پیدا کرد چرا نمیشود با رأی ندادن پیدا
کرد؟ یعنی رژیمی را که این همه تلاش میکند مردم رو پای صندوق رأی بیارد و
حاضر است هر وعده و هزینهای را برای پای صندوق کشاندن مردم متقبل بشود،
با رأی ندادن نمیشود مجبور به امتیاز دهی کرد؟ اگر رأی دادن و پای صندوق
رأی رفتن برای رژیم مهم است، پس رأی ندادن میتواند آنرا مجبور به امتیاز
دهی کند.
همان صفحه شطرنج که این روزها مًد شده را در نظر بگیریم: وقتی حریف
قواعد بازی را نوشته ( و ما نمیدانیم چه چیزی نوشته است)، وقتی حتی
مهرهای برای بازی کردن ما (غیر از آن دسته از مهرهها که خودش میخواهد)
نگذاشته، وقتی با همون مهرهای که خودش گذاشته نیز شیوه حرکت را خودش
بازنویسی کرده و ما نمیدانیم، وقتی تمام اینها میگوید اون باید (تأکید
خاص روی باید) ببرد، دیگر بازی شطرنج آیا معنی میدهد؟ چرا باید بازی کنیم؟
آیا بازی نکردن بهتر نیست؟
حداقل آنوقت میتوانیم بگویم ما بازی نمیکنیم چون
شرایط را قبول نداریم و بفرما با کسی که قبول دارد بازی کنید.
ولی
وقتی که با تمام اینها باز هم تن به بازی دادیم یعنی شرایط حریف را قبول
کردیم، یعنی پذیرفتیم که آنچه اون تصور میکند هستیم و هرچه میخواهد
میتواند از حضور ما در کنار صفحه شطرنج بیرون بکشد، و همین است به حریف
برتری میدهد، یعنی برای بازی کردن هرچه داشتیم را زمین بگذاریم و بدهکار
هم باشیم.
ولی وقتی بازی نکردیم و از آنجایی که اون محتاج است به بازی کردنِ ما (
اگر محتاج نبود که این همه بند و بساطِ بازی را جور نمیکرد) مجبور میشود
امتیاز بدهد و شرایط را کم کم آنطور که به سمت تعادل برود تغییر دهد.
mardi 14 mai 2013
جوابی کوتاه به چند استدلال در موردِ رأی دادن به رفسنجانی
در این مدت و زمان باقی مانده به انتخابات طرفدارانِ شرکت در انتخابات که اعتقاد دارند گشایشی در پیش خواهد داشت و رأی دادن به رفسنجانی میتواند وضع موجود را تغییر دهد استدلال جالبی دارند که با روحیات و تفکرات ما ایرانیها سازگار است، الکی نیست ملیونها نفر نامه در چاه میریزند و دخیل به امام زادهها میبندند که شاید گشایشی در مشکلاتشان پیش آید.
اینبار نوبت دخیل بستن به امام زاده رفسنجانی رسید و در زیر چند استدلال را با هم میبینیم.
۱- رفسنجانی با خامنهای مشکل دارد.
این حرف همانقدر که میتواند درست باشد غلط نیز است، هرچقدر رفسنجانی با خامنهای در مورد مسائل ریز ( قبضه کردن پول و قدرت در دست خود و سپاه) مشکل داشته باشد در مسائل بزرگ و اصلی با خامنهای اشتراک نظر دارد.
- اصلِ نظام و حفظِ آن
- ماندنِ همه جناحهای رژیم بر روی سفره بخور بخورِ ملت.
- همین قانون اساسی با همین روال قبلی البته شاید اینبار به جای حاج فلان و سردار فلان حاجی فلان و سردار فلانی بیایند که به به خانوادهٔ رفسنجانی نزدیک و ارادت داشته باشند.
۲ - رفسنجانی به دلیل اینکه از طرف اصلاح طلبها حمایت میشود آنها را وارد بازی میکند و کار به کاردان سپرده میشود.
یادمان نرفته است دورانِ ریاست جمهوری رفسنجانی اوضاع کشور چگونه بود، شرایط اقتصادی در ۸ سال ریاست رفسنجانی به اوجِ فلاکت خود رسید به حدی که در بسیاری از شهرهای ایران اعتراضات شکل گرفت و نارضایتی کشور را دربر گرفته بود. فساد سرتاپای مدیریت کشور را گرفته بود و رانت خواری و دزدی و اختلاس مشخصهٔ آن زمان بودند.
در بعد خارجی بحران سیاست خارجی را به بنبست کشانده بود و سفارتهای دول غربی در حدِ تعطیلی بودند و دادگاههای دنیا یکی پس از دیگری ایران را به تروریزم محکوم میکردند و سازمان ملل قطع نامه پشت قطع نامه علیه ایران امضا میکرد.
وزرأ و نمایندگان باندی و قبیلهای بودند و بر اساس منافع خانوادگی جنابِ رفسنجانی عمل میکردند.
زندانها پر و کشتار کماکان ادامه داشت و اعتراضات به شدت سرکوب میشد.
۳- اگر رأی بدیم و رأیها خرده شد دوباره اعتراض و تظاهرات به پا میشه و رژیم به درد سر میافته.
- نتیجهٔ اعتراضات قبلی چی شد؟
- به کجا رسید و کدام امتیاز به دست آمد؟
- به اصطلاح رهبران اون جنبش و اعتراض کجا هستند؟
- از کجا معلوم دوباره همان اعتراضها برپا میشود؟
- اگر میدانید رأی خرده میشود چرا رأی میدهید؟
- اگر خرده نمیشود از کجا معلوم قبلی خرده شده است؟
- رفسنجانی که مشخصا توسط دادگاه میکونوس تحتِ تعقیب و مجرم شناخته شده چطور میتواند با وجودِ چنین حکمهایی روابط را با غرب مدیریت کند؟
- آیا سیاست خارجی رژیم که از طرف سپاه و رهبر طرح میشود جایی برای ابرازِ نظرِ رئیس جمهور خواهد گذاشت؟
- خوب اگر رفسنجانی رئیس جمهور شد و بعد کاری نکرد چه میشود؟
- دوباره در انتخابات بعدی شرکت میکنید و دوباره دخیل به امام زادهٔ دیگر میبندید؟
- این دورِ باطل تا کی ادامه خواهد داشت؟
و در پایان یکی از مشکلات بزرگ و اساسی ما اینه که به جای نگاه کردن به سابقه و کارنامه شخص میخواهیم انتخاب کنیم یا رأی بدیم یا دوستی کنیم به امید این هستیم آرزوها و توهمهای خودمون را به شخص ربط بدیم و آنچه خود میخواهیم را به شخص بچسپانیم، بدونِ اینکه فکر کنیم این شخص نمیتواند آنچه من میخواهم باشد
Inscription à :
Articles (Atom)