در یک روزِ گذشته چندین جا خواندم که ماندلا را با مبارزهٔ مسالمت
آمیزش کم و بیش با اصلاح طلبهای حکومتی مقایسه میکنند، البته این بحثِ
جدیدی نیست و در سالِ ۸۸ نیز تئوریسینهای اصلاح طلب چه داخلی و چه خارج
از کشور سعی میکردند با نشان دادنِ قسمتِ مبارزهٔ مسالمت آمیزِ ماندلا
اینگونه القا کنند که در برابرِ این رژیم هم مثلِ همان رژیمِ آپارتاید
میشود مبارزه کرد.
این گفته چندین مشکلِ اساسی برای مقایسه دارد که
تا آنجایی که که اطلاع دارم سعی میکنم به آن بپردازم، البته این نوشته
به هیچ وجه زیرِ سٔوال بردنِ مبارزاتِ ماندلا و مردم آفریقایی جنوبی
نیست، بلکه تنها روشن کردنِ شیادیِ اصلاح طلبها در متوسل شدن به ماندلا
مدِّ نظر است.
۱ - ماندلا رهبری اومخونتو وسیزوه
(به معنای «نیزه ملت»، و نیز با علامت اختصاری “MK”) شاخه نظامی کنگره ملی
آفریقا (ANC) را که خود یکی از بنیانگذاران آن بود بر عهده داشت و تا
زمانِ دستگیری در این مقام بود و عملیاتهای خرابکارانهٔ زیادی توسطِ این
شاخهٔ نظامی صورت گرفت و حتی تارههایی تدوین کرد که اگر فعالیتهای
خرابکارانه جواب ندهد و رژیمِ آپارتاید همچنان وجود داشت به جنگِ چریکی
روی بیاورد.
پس میبینیم که حتی ماندلا هم تنها مبارزهٔ مسالمت آمیز
را رهبری نمیکرد بلکه بعد از قتلِ عامِ شارپ ویل در سالِ ۱۹۶۰ که ۷۰ نفر کشته شدند و
۲۴۰ نفر زخمی شدند مبارزهٔ مسلحانه را آغاز کرد و این مبارزه کماکان حتی
بعد از زندانی شدنِ ماندلا در قالب جنگهای چریکی با رژیمِ آپارتاید
ادامه داشت. اما در طولِ این ۳۴ سال چند بار اینگونه قتل و عامها در
ایران صورت گرفته است؟ یک بار؟ دو بار؟ سه بار؟
- الف - قتل و عامِ
اوایل انقلاب ( اعدامِ مسئولینِ رژیمِ قبلی و سایرِ تسویه حسابهای
شخصی و گروهی که تحت همان نام صورت میگرفت) که بعضیها آنرا هزاران نفر
برآورد میکنند و آمارِ دقیقی از آن در دست نیست.
- ب - قتل و عامِ مردمِ ترکمن صحرا.
- پ - قتلِ و عام مردمِ کردستان.
- ت - قتل و عامِ مخالفین سیاسی در تظاهراتها و سرکوبِ شدید تمامِ احزابِ سیاسی.
- ث - قتلِ عامِ تابستانِ ۶۷ و کشتنِ هزارانِ زندانی سیاسی.
- ج
- قتلِ و عامِ تظاهراتِ مردم شهرِ سنندج و سایر شهرهای کردستانِ
ایران که بخاطرِ دستگیریِ عبدالله اوجلان راهپیمایی با مجوز برگزار
کردند، هرچند آمارِ دقیقی در دسترس نیست اما بعضی آمار از کشته شدنِ
بیش از ۲۰ نفر و دستگیری هزاران نفر و مفقود شدن دهها نفر خبر میدادند.
- چ - حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تیرِ ۱۳۷۸ که چندین دانشجو کشته و صدها دانشجو زخمی و بازداشت شدند.
- ح
- سرکوبِ خونینِ تظاهراتهای مردم در سالِ ۸۸ و همینطور تکرارِ حمله
به کوی دانشگاه، آمارِ غیرِ رسمی از کشته شدنِ بیش از نفر و بازداشت
هزاران نفر خبر میدهند.
و دهها موردِ دیگر که به شخصه حضور ذهن
ندارم یا اطلاع از آن در دست نیست، مخصوصا در مناطقی که رژیم سانسور خبری
بیشتری را در آن حکم کرده است.
۲ - ماندلا هیچ گونه اعتقاد و
التزام و دل و دلبری با نظامِ آپارتاید نداشت و کوچکترین شکی نداشت که
این رژیم باید برود و در این میان هیچ سازشی یا مصلحتی را نپذیرفت و هیچ
وقت دل به مرحمتِ آن رژیم نداشت که در صورتِ شریک بودن در قدرت از مخالفت
دست بردارد.
۳ - ماندلا و دوستانِ مبارزش هیچ نقشی هم بوجود آمدن آن رژیم و قدرت گرفتن و شاخه
دوانیدنِ آن رژیم در تمامِ عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، جاسوسی،
سرکوب، جنایت و محدود کردنِ کشور نداشتند و ستایش گرِ بنیانگذار آن
رژیمِ آپارتاید نبودند و برای دور ماندن از حملهٔ رژیم به آن متوسل
نمیشدند.
۴ - حتی رژیمِ آپارتاید
هم قابلِ مقایسه با رژیمِ اسلامیِ حاکم بر ایران نیست، زیرا رژیمِ
ایران چنان جنایتها و تبعیضها و سرکوبها و محدود کردنها
داشته و دارد که در مقایسه با رژیمِ آپارتید میشود گفت رژیمِ آپارتایدِ
آفریقای جنوبی را هم روسفید کرده است.
- تبعیضِ قومی
- تبعیضِ جنسی
- تبعیضِ دینی
- تبعیض نژادی
هر ۴ دلیل که در بالا اشاره
کردم (البته دلیلهای دیگر هم میتواند باشد) فاصله و خطِ متمایز و
تفاوتهای بینِ مبارزهٔ ماندلا و اصلاح طلبی در ایران ( توسطِ اصلاح
طلبهای حکومتی) را نشان میدهد و به وضوح میبینیم که آنچه ماندلا برایش
مبارزه کرد و تمام عمرش را به پایش گذاشت چیزی فراتر و کاملا متفاوت از
آنچیزی است که تئوریسینهای اصلاح طلبِ داخلِ کشور و خارج از کشور سعی
میکنن با آویزان کردنِ خود به آن کلاهی برای خود دست و پا کنند.