vendredi 21 janvier 2011

وصیت یک دیکتاتور برای کودکان




 




 زود بزرگ شوید
زود بر روی منبر‌ها بروید
زود فتوای دهید به کشتن این ایاّم


بهار را با سبزی
پرندگان را با شعله
خدایان را با نور بخورید


تبر‌ها را با خون
زبان‌ها را با قلاب
لب‌ها را همراه با طأعون ببوسید


زود بزرگ شوید
زود برسید به میدان‌هایی‌ که در آن جنگنده‌ای نمانده
زود کلاه خوت شکسته جهنم‌ها را به سر کنید
زود زمین را از باغ باروت پر کنید
زود دل‌‌هایتان را بلند کنید برای مقابله با آن موشک‌هایی‌ که از آینده می‌‌آیند


گلو‌هایتان را پاک کنید برای آن طوطی‌هایی‌ که در دهانتان لانه می کنند
سرهایتان را خالی‌ کنید برای آن دیکتاتور‌هایی‌ که فردا متولد می شوند


زود پوتین‌هایتان را آماده کنید برای ستارگانی که به اشغال در میاورید
زود آتش را بر افروزید برای چیز‌هایی‌ که باید بسوزند
زود کلید جهنم را بگیرید
زود تفنگ‌های شکارچیانی را بردارید که به دست شکار‌هایشان خورده می شوند
عقاب برای چشم‌هایشان بخرید
شب برای خونی که آغشته به لوچه‌هایش است
زود از قبله‌ها روی گردان شوید
زود از قربانیان تطهیر شوید
زود وضو‌هایتان را با مردن بشکنید


شتاب کنید برای پر کردن شیار‌های مردن
شتاب کنید در کوتاه کردن حکایت این شبنم ها
شتاب کنید در چیدن ستارگان با پریدن از چرخ و فلک ها


دست‌هایتان را رها کنید برای گرفتن پرندگان از روی اسب ها
آفتاب درست کنید، پرتو‌های آن در چنگال شما باشد
ماه را به زیر بکشید که با شمع‌های شما روشن شود
ستاره درست کنید که با فوت شما خاموش شود


شتاب کنید در عوض کردن طعم آب
شتاب کنید در برگرداندن پرواز کبوتران تا به اندازهٔ  گردن زدن ساقی مستی‌هایتان را تیز کنند


طمع بورزید به لانه‌هایی‌ که هنوز تخمی در آنها نیست
طمع به آن عسل‌ها بورزید که هنوز بر روی گٔل‌ها هستند
طمع به آن ستاره‌ها بورزید که هنوز شب آنها را نزأئیده است
به آن ستایش‌ها طمع بورزید که بویی از حرف ندارند
به جنگ‌هایی‌ طمع بورزید که هنوز ملت‌هایشان به وجود نیامده اند
به آن شرف‌ها طمع بورزید که هنوز آسمان حرامشان نکرده است


دهان ازسیب برندارید تا از باغ پشیمان نشود
دهان از بلبل برندارید تا به صبح خیانت نکند
وقتی‌ پرواز را آغاز کردید تا خروج از دل‌  نسیم‌ها منشینید


جنگ برای یک شب!
غذا برای دور افتاده ای!
شهوت برای سینه ای!
مذهب  کسانی‌ است که میترسند.


بدانید در دورترین صدف مرواریدی برای شما نهفته است
دورترین زن شبی برای شما حلال است
در کوچکترین کشمش شما سهم دارید
در تمام طاووس‌ها پری برای شماست
شتاب کنید در تثبیت قانون وارونه کردن شب
دیگر وقت آن رسیده آن طرف دیگر ماه را ببینید
وقت آن رسیده است که روی نیمهٔ سرد آفتاب بازی کنید.



بختیار علی‌ نویسنده و شاعر کرد
ترجمه: داود پناه


4 commentaires:

  1. فوق العاده است
    دست خوش کاک داوود که ترجمه کردی
    راستی من اگر می دونستم تو کردی زودتر باهات دوست می شدم :))

    RépondreSupprimer
  2. ممنون پریسا جان،‌ای بابا من که این همه توی دنباله و بالاترین و فرفر و فیسبوک نوشتم کرد هستم

    RépondreSupprimer

نظر شما بدون نظارت و سانسور پخش میشود