dimanche 21 février 2010

به یاد صادق هدایت و فروغ فرخزاد و دیگر بزرگان ادبیات معاصر ایران

در گور خود زنده است مثل دانه ایی که سقوط میکند و در خاک مدفون می شود یک روز دوباره شاخ و برگهایش در اندیشه های ما پیچ خواهد خورد و اینک من فرو رفته ام در باتلاق آلوده به یاس در باتلاق آلوده به درد آخرین نگاهم به درختان زرد به درختان بی برگ به درختان مغموم مثل اینکه درختان تکیده مبتلا به تیفوس شده اند و از لختی شاخ و برگهایشان شرمسارند سرفه های بیمار گونه گلهای محبوبه را می شنوم بوی هرزگی علفهای هرز را حس میکنم صدای باد صدای خنده های باد همانند شیهه اسبی رام نشدنی رعشه بر اندام استخوانی شمشادها انداخته است گلهای ناشناس باغچه از هجوم بارانهای مجنون نگرانند زیباییها رنگ می بازند و مرا در باتلاق آلوده به یاس در باتلاق آلوده به درد فرو می برند شهر ما تمامی شاعرانش را به خاک سپرد جز علفهای هرزی که بر سر مقبره ها روئیده اند جز شعرهای تیفوس زده ایی که به زور چکش و میخ بر سنگها تراشیده اند از دفتر بهار ما چیزی نماند . به یاد صادق هدایت و فروغ فرخزاد و دیگر بزرگان ادبیات معاصر ایران .

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire

نظر شما بدون نظارت و سانسور پخش میشود